:«اگر قرار بود مردان به هر دلیلی اقدام به سقط جنین کنن، سقط در نهایت سکوت و پشت درهای بسته و یواشکی اتفاق نمیفتاد.»
سالانه در امریکا ۶ میلیون زن باردار میشن و از این ۶ میلیون نفر، حدود یک میلیون نفر جنین خودشون رو از دست میدن که سقط در بین این یک میلیون نفر چندان ربطی به سقط در شرایط غیر بهداشتی نداره. اما سال ۹۲ آماری منتشر شد که طبق اون سالانه ۵۰۰ هزار زن در دنیا صرفا و‌ فقط به خاطر سقط غیر بهداشتی از بین می‌رن.
کیم هوپر از تجربه‌ی خودش میگه:
زمانی که جنینم سقط شد سردرگم بودم؛
آیا پزشکی که قبلا برای چک‌آپ ماهانه به مطبش مراجعه میکردم دیگه من رو به عنوان بیمار میپذیره؟ آیا این حد از خونریزی طبیعیه؟ در نهایت به مطب یک تراپیست مراجعه کردم و همون ابتدای جلسه‌ی اول سر اینکه اگر بهداشت باروری مربوط به مردان میشد، سیستم درمان با جدیت بیشتری پیگیر مراقبت از مردان میشد جدل شروع شد و با این جمله به پایان رسید:
در جوامع مرد/پدرسالار در نهایت نیاز و خواسته‌ی مردان همواره در اولویت قرار میگیره.
مورد بعدی‌ای که میخوام بهش اشاره کنم اینه:
چرا باید با پایان بارداری خودخواسته یا همون سقط جنین به مثابه‌ی یک جرم رفتار کرد و مقابلش ایستاد؟
«بدسرپرست بودن، سهل‌انگار بودن» از احساساتیه که به یک زن هنگام شنیدن واژه‌ی سقط جنین یا miscarriage، القا میشه. حس نداشتن شایستگی برای مادر بودن/شدن و ناکارآمد بودن، به اندازه‌ی کافی زن نبودن.
امیلی بازولون در یکی از مقالاتش اشاره میکنه که استفاده از همین الفاظ (سقط جنین، انداختن بچه) زنان رو سوق میده به سمت اینکه پایان خودخواسته‌ی بارداری رو یک لغزش نابخشودنی به شمار ببرن و خودشون رو خطاکار بدونن و وارد چرخه‌ی باطل خودسرزنش‌گری بشن؛
جنینی که باید نگهش میداشتم، وظیفه‌م بود نگه دارم، انداختمش! من گناهکارم!
مطالعات نشون داده که ۹۰ درصد زنان پس از پایان بارداری خودخواسته، به شدت خواهان پیگیری وضعیت روحی و فیزیکی‌شون هستن اما تنها ۳۰ درصد از این زن‌ها مشمول چنین کمک‌هایی برای درمان روح و جسمشون میشن. ۶۰ درصد باقیمونده؟ احتمالا بخشی‌شون جزو همون ۵۰۰ هزار زنی‌ان که به خاطر سقط غیر بهداشتی میمیرن!
در کشورهایی چون عراق، پاکستان، افغانستان و البته ایران!
بعد از تصویب لایحه‌ی ممنوعیت سقط جنین در برخی از ایالت‌های امریکا نمیدونم چرا مردان جوامع شرقی انقدر ابراز خوشحالی کردن! از چپ‌شون تا راست افراطی‌شون.
در سال‌های اخیر شمار قابل توجهی از کشورها اصرار بر وضع قوانین مربوط به/ ادامه در کامنت اول

ممنوعیت پایان بارداری خودخواسته ورزیدن. برای مثال در السالوادور پایان باردار خودخواسته یا همون سقط جنین کاملا ممنوعه.
این اولین پست منه. میخوام راجع به حلیمه بگم؛ حلیمه که کمتر کسی اسمش رو شنیده.
حلیمه پرهیز، ۲۷ ساله و پنج ماهه باردار بود.
ساکن روستای زیلایی از توابع استان کهگیلویه ‌و‌ بویراحمد. به گفته نزدیکان، حلیمه که فرزند چهارم خودش رو باردار بوده، به دلیل امتناع از انجام سقط جنین و اصرار بر نگه‌داشتن فرزندش، تحت فشار و خشونت همسرش قرار میگیره. حلیمه پرهیز دارای سه فرزند خردسال بود و پس از اطلاع از بارداری مجددش، تحت فشار همسرش برای سقط ‌کردن جنین قرار می‌گیره. با این حال از این کار امتناع کرده و اصرار می‌کنه که فرزندش رو به دنیا بیاره. در پی مخالفت حلیمه با سقط جنین، فشار و خشونت بر او از سوی شوهرش افزایش پیدا می‌کنه به طوری که حلیمه به ‌ناچار به خونه‌ی پدر و مادر خودش می‌ره؛ اما با وعده همسرش دوباره به خونه‌ی خودش و همسرش برمی‌گرده. روزی نهایتا حلیمه تحت فشارهای شوهرش دست به خودسوزی میزنه. همسر حلیمه پیش‌تر سابقه خشونت علیه همسرش رو داشته.
گفته شده همسایه‌ها بدن نیمه‌جان و نیمه‌سوخته حلیمه رو به بیمارستان می‌رسونن اما این زن که در پنجمین ماه بارداری‌اش بوده، در بیمارستان درگذشت.
کهگیلویه ‌و‌ بویراحمد در شمار استان‌هائی‌یه که نرخ خودکشی و خودسوزی زنان در اون بسیار بالاست و ازدواج‌های اجباری در سنین پایین یکی از دلایل خودکشی زنان عنوان می‌شه. درحالی‌که بسیاری از مردان خانواده حلیمه پرهیز از گستردگی خودسوزی میان زنان در این مناطق به علت سنن اشتباه و زن‌ستیزی مطلع بودن اما هیچ اشاره‌ای به خشونتی که به حلیمه تحمیل شده بود از جانب همسرش حرفی نزدن. زمانی که سقط جنین در برخی ایالت‌های آمریکا ممنوع اعلام شد، بسیاری از مردان شرقی و خاورمیانه‌ای من جمله ایران ابراز خوشحالی کردن اما همون‌ها در برابر خودسوزی حلیمه تحت فشار همسرش سکوت کردن.
حلیمه میخواست جنین رو نگه داره، جنین حلیمه با بقیه جنین‌ها چه فرقی داشت؟
این تنها بک معنی داره:
ما نگران جنین نیستیم؛ نگران اینیم که مبادا کنترل بر فکر و زبان و بدن شما زن‌ها از دست ما مردان بیرون بره.
«همه‌ی نیازها و خواسته‌های مردان در جوامع مرد/پدرسالار در اولویت قرار داره و‌ زنان، شهروند درجه ۲ که هیچ، شهروند درجه هزار هم نیستن»

متن با این جمله شروع میشه از یک زنِ شاکی، دلزده و غمگین

Post navigation