پدر #مبینا_زینیوند هم مثل پدر #رومینا اشرفی قرار نبود کاری به کار مبینا داشته باشد. رحیم، پدر مبینا، خودش گفته بود:«کاری به کارش ندارم. فقط بگویید برگردد به خانه.»
لحظهای که برای گرداندن در #خانه_پدری اش تشییع در ماژان آوردند، زنان به رسم زاگرسنشینان شین میکنند و مور میآیند؛«وی وی میکنند و برای جوانمرگی مبینا کل میکشند»
مبینا در روز حادثه در منزل مادر بزرگ بوده و با صدای دعوای مادر بزرگ و
مبینا، بقیهی همسایگان و اقوام بیرون میآیند،
مبینایبیگناه اصلا پسری را که دوست داشت در روز حادثه ندیده بود. چون ۲ روز قبل خواستگاری رسمی در منزل عموی مبینا داشتند و رحیم خان پدر مبینا خودش گفته بود:«پسر بیاید تا ببینم چطور پسریست.» هر چند بیشتر از یک سال بود که رحیم خان به خواستگاری آن پسر از مبینا جواب رد داده بود اما پسرمجددا با خانوادهاش به خواستگاری آمدند و مصرانه پای ازدواج با مبینا ایستاده بود.
رحیم خان بدلیل اینکه طایفهی پسر قبلا با طایفهی ایشان به مشکلات برخورده بودند راضی به ازدواج این دو نفر نبود. روز حادثه به پدر مبینا زنگ میزنند که مجددا خانوادهی آن پسر برای خواستگاری از مبیناآمدهاند و پسرعموی مبینا و آن پسره بر سر خواستگاری و پافشاری بر ازدواج بحث و جدل راه انداخته بودند.
رحیم خان با عصبانیت به منزل عموی مبینا میرود و مبینا از ترس پدرش به منزل همسایگان پناه میبرد.
مجددا رحیم خان ابتدا مبینا را به زور از منزل همسایه برمیگرداند و میگوید:«کاری بهکارش ندارم.»
همین که مبینا پایش را به #خانه_پدری میگذارد، پدرش با اسلحهی شکاری به دنبال او میافتد و جلوی چشم همگان او را به قتل میرساند.
با این که دخترکی فوق العاده با هوش و توانمندی بودی بخاطر دور
رحیم خان به دلیل مسافت، به مبینا اجازهی درس خواندن را تا دبیرستان بیشترگفت:«دختر است. تا الان درس خوانده، کافیست.»
حتی مدیر و معلم مبینا هم با پدر و مادرش در مورد ادامه تحصیل صحبت کردند ولی باز پدر قبول نکرد. زندگی و مرگ مبینای دورمانده از مدرسه و تحصیل گره خورده بود به عاشقی و اختلاف مردان دو طایفه؛ مرگ و زندگی یک دختربه مثابه میدان نبرد برای انتقامجویی مردان طایفه. زنان به رسم زاگرسنشینان شین میکنند و مور میآیند؛
«وی وی میکنند و برای جوانیمرگ کل میکشند…»
مبینا پارچه برده بود برای دوختن لباس کُردی؛ چادرش را برده بود خشکشویی و کیفش هنوز در همان #خانه_پدری مانده…
Rabieepardis.com
a project of Pardis Rabiee