من ماتِ لحظات آخر زندگی این زن موندهم؛
از لحظهای که دوربین توی دستهای برادرشوهرشه، میاد مستقیم روی صورت جانه زوم میکنه و شروع میکنه به تهمت زدن تا لحظهای که جانه، مستاصل و بریده و به ستوه آمده از همه جا و همه کس، زیر تهمت و لگدهای برادرشوهرش شروع میکنه به پرسیدن؛
«به تو چه؟! چرا دست از سر ما برنمیداری؟» زن چون فقط تنها بود و شوهرش برای کارگری به عراق رفته بود دائم در معرض تهمت و طعنهی خانواده خودش و شوهرش و مردم بود. تا اینکه سرش رو زیر آب کردن. واقعا سرش رو بردن زیر آب و در آب خفه کردن. اینکه پدر با پدرشوهرش با همکاری یا به تنهایی این
کار رو کردن مشخص نیست. «اهالی محل» میگفتن خیانت کرده. برادرشوهرش هم همیشه بود تا مته به خشاش بگذاره. آخر سر هم همون برادرشوهر به پدرش و پدر جانه گفت جانه خیانتکاره.
آخ جانه جان…وقتی سرت زیر آب بود و دست نامردی سرت رو محکم زیر آب فشار میداد که جانت رو بگیره چقدر دست و پا زدی؟!
جانه از کردهای ایل شِکاک در کوزه رش سلماس، واقع در استان آذربایجان غربی بود.